-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 مردادماه سال 1386 14:08
سلام همه میگن ای داد و بیداد فلانی هم به دامش افتاد کاره دل دلم میخواد دوسش دارم اقا دوسش دارم مردم هر چی میخوان بگن بذار بگن از حرف این و اون گذشته کار من همه میگن ای داد و بیداد فلانی هم به دامش افتاد کاره دل دلم میخواد دوسش دارم اقا دوسش دارم زخم زبونت این روزا اتیش به جونم میزنه اتیش به جونو این دل نامهربونم میزنه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 مردادماه سال 1386 00:23
سلام دستم به دامانت نه وصلت دیده بودم کاشکی گل نه هجرانت که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت تحمل گفتی و من هم که کردم سالها٬اما چقدر اخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت؟ چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامنی حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من بدردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 مردادماه سال 1386 16:24
سلام کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را زیبابه من تمام وجودم فدایه تو ناقابل است هرچه بریزم به پایه تو رفتی و پا به روی دل من گذاشتی اما خوشم که مانده بر ان جایه پایه تو یک شب به ساز کهنه من پنجه ای بزن تا زهره در فلک بنوازد نوایه تو کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را کی بوده ای نهفته...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 تیرماه سال 1386 02:06
زندگی نامه احمدی نژاد از کودکی علاقه به علم و دانش داشت. در خانوادهای فقیر، زاده شده بود. 1 میشد حدس زد که اعتقادات دینی محکمی دارد . 1 مردی ناشناس که مشخصن به روحانیت زمان خودش، احترام خاصی میگذاشت. 1 جنگ شد با دوستانش به جنگ رفت. دوستانی که بعدها هر کدامشان زنده ماند، به قدرت رسید. 1 یک روز ساده که...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 تیرماه سال 1386 01:20
سلام زنده ام. چشمه مرسی که سر زدی و قبل از اینکه واسه عزیزترینت کامنت بذاری واسه من گذاشتی. این روزا کوچکترین چیزها هم از خود بی خودم میکنه و اشکم رو در مییاره مثلآ گریه واسه بچه گربه ای که شاد دنبال مامانش رو دیوار حیاط میدوه. ممول
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 تیرماه سال 1386 01:11
سلام مامان تو این هفته داره میره دبی و من میمونم و بابا با یه عالمه مشکل یه روح خراب و یه جسم داغون. شبگرد من کمک نمی خوام من عزیزترینم رو میخوام. همین اگه میتونی کمک کنی یا علی. ممول
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 تیرماه سال 1386 01:00
سلام دربه در شدم اواره دشت و بیابون کوفته و خسته از فشار شدید عصبی. به قول ایدا یکی بیاد منو نجات بده. ممول
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 تیرماه سال 1386 00:00
man delam vasat tang shode be darak man dostet daram be darak man delam mikhad bebinamet be darak man narahatam az ine ke harfy nadary baham bezani be darak man asabiyam az in ke faghat dar morede kar baham harf mizanim be darak be jash bishtar harf mizani man negaranetam joone delet nist to be fardahaye dor fekr...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 تیرماه سال 1386 23:30
سلام ادی رو باز میکنم و اف می بینم از ایدیت وای چشمام یه لحظه نمی بینه بعر میبینم نوشته سلام ...نم (اسم داداش عزیزترین) خوبی؟ خبری ازت نیست. دلم میریزه پائین بازم چیزی نمیبینم منتها ایندفعه از اشک غم کاش خودت یه چیزی نوشته بودی حتی اگه فحش بود. ممول
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 تیرماه سال 1386 00:57
وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شوم ای دو چشمت ، جاده های بی عبور بی نگاهت لحظه ها یم ، سوت و کور حسّ بودن ،در دو چشمت مانده است چشم من ،این را ز چشمت، خوانده است بعد تو تنها امیدم ، خستگی ست حالت چشم تو و ،دلبستگی ست ای غز لهایم به پایت ، ریخته با غم و درد دلم ،آمیخته در دو چشمم ،میل زیبا یی مکن جان من ، قصد فریبا یی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 تیرماه سال 1386 23:40
سلام بشنو صدایم را وقتی که از کرانه های ناپیدا صدایت می کنم و نامت را می خوانم بشنو صدایم را وقتی که در تنهایی مبهم پس کوچه های زندگی فریاد می زنم بشنو صدایم را تا شاید پاسخی باشد بر زمزمه های تنهایی قلبم بشنو صدایم را و مرا دریاب که در ثانیه های پرابهام زندگی دچار تردیدم ممول
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 تیرماه سال 1386 01:02
سلام مامان ها روزتون مبارک. مامانیه خودم روم سیاه مثل همیشه . دوستت دارم از ته قلبم. مامان عزیزترین روزت مبارک. خانم اقایه عزیزترین روزت مبارک. ممول بیچاره شاید سال دیگه عزیزترین بهت بگه روزت مبارک امید داشته باش اگه نه که امیدوارم هیچکس دیگه هم بهت نگه. ممول
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 تیرماه سال 1386 02:35
سلام با چه شادیه مریض گونه ای بهش گفتم هنوز عزیزترینم رو دوست دارم. با چه حالت سادیسمیه شدیدی ناراحتی رو تو چشمهاش دیدم و با چه اعصابه متشنجی وقتی گفت میدونه که نمی تونم دوستش داشته باشم فقط چند وقت تحملش کنم شاید بتونم کمی فقط کمی بپذیرمش ولش کردم و رفتم. من یه بیمار روانیه احمق کثافتم که امشب حاضر شدم اشک یه ادم خوب...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 تیرماه سال 1386 00:05
سلام خیلی سخته که بغض داشته باشی اما نخوایی کسی بفهمه. خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی. خیلی سخته که سالگرد اشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری. خیلی سخته که روز تولدت همه بهت زنگ بزنن جز اونی که بخاطرش زنده ای. خیلی سخته که غرورت رو بخاطر کسی بشکنی ولی بعد بفهمی دوستت نداره. خیلی سخته که همه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 تیرماه سال 1386 23:11
سلام برنامه رفتن و زندگی کردن دبی خدا رو شکر کنسل شده. صبح شنبه باید برم واسه یه کاری مصاحبه محمد جورش کرده واسم دعا کنید بشه. حال و احوالم بد نیست خوب هم نیست همش خواب می بینم عروسی کرده و من خودم رو تو عروسیش میکشم شاید تا حالا ۳ یا ۴ بار این خواب رو دیده باشم. می دونم که جرئت همچین کاری رو دارم دیگه اب از سرم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 تیرماه سال 1386 23:16
سلام من برگشتم بهترم کمی بهترم . ممول
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 20:46
سلام دارم چند روز می رم با مامان اینا اصفهان گفتم بهتون بگم اگه یه چند روز نبودم نترسید واسم فاتحه بدید زندم هنوز. ممول
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 00:51
سلام خسته و درمانده نمی دونم کجا برم که ارامش کمی بهم رویه خوش نشون بده. زندگی بد بازیی باهام کرده نمی تونم ببخشمش. دردهایه روحیم داره یواش یواش به شکل دردهایه جسمی خودش رو نشون میده و من مریض و خسته در ارزویه یک لحظه با تو بودن دارم هلاک میشم. قبلتر ها خوابت رو میدیدم اروم میشدم حالا که دیگه همین رو هم ازم دریغ میکنی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 خردادماه سال 1386 01:36
سلام نگاهت را از چشم من برندار مرا از من مگیر هوایه سرد اینجا را دوست ندارم مرا عاشقانه در عاقوش بگیر که سخت تنهایم. می گویم: دوستت ندارم دلم اما بهانه اش را میگیرد می گویم: بود و نبودت یکی ست جایه خالیش اما احساس می شود ان لحظه که نیست می گویم: دست از سرم بردار دستانم وی لرزد اما وقتی مینشیند میان دستانش و انوقت دیگر...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 خردادماه سال 1386 23:24
سلام گیج و گمم حواسم پرته نمیفهمم کجام چرا؟ دیشب بعد کلی وقت رفتیم با سایه مهمونی خونه پریسا اینا سالگرد عروسیه خواهرش بود یه کم به قول عزیزترین الکل رسوندم به بدنم اگه بدونید چه بلایی سرم امد سایه برم داشته انداختتم تو ماشین منم قد یه اسمون اشک ریختم اینقدر گریه کردم که سایه بدبخت هم گریه کرد زد کنار دست در گردن هم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 خردادماه سال 1386 01:02
سلام بعضی وقتا اینقدر بهت فکر میکنم که احساس میکنم تو هم یه خواب خوب بودی که خیلی زود ازش بیدار شدم. کجایی دلم بدجوری هوات رو کرده گلم. ممول
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 خردادماه سال 1386 01:51
سلام زمستان دلش به رقصاندن دانه های برف خوش است. تابستان به هو کردن و در انتظار ایستادنشان. و بهار........................ چه بازیه بی پایانی ست. به راستی تا چند؟ تا چند ادامه خواهد داشت این پشت سر هم امدن و رفتن ها؟ من که ارزو میکنم بهار سال دیگه رو نبینم یا حتی بهتر بگم تابستان امسال رو نبینم خستم و دل شکسته دیگه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 خردادماه سال 1386 00:48
سلام فرقی نمی کنه گودال اب کوچیکی باشی یا دریایی بی کران زلال که باشی اسمان در توست ممول
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 خردادماه سال 1386 02:35
سلام خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتند حیف که من زاده ی امروزم. خدایا جهنمت فرداست پس چرا امروز میسوزم؟ ممول
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 خردادماه سال 1386 00:56
سلام با هر بهانه در غزلهایم تو را تکرار خواهم کرد با زنگ نامت این سکوت اباد را ازار خواهم کرد نام تو را تا بام دیوار بلند شهر خواهم برد ز انجا تو را بر خواب این خوشباوران اوار خواهم کرد هر بار عزمی داشتم چیزی مرا از کار وامی داشت اما قسم بر نام تو ان کار را این بار خواهم کرد دیگر نیارم طاقت دلتنگی دور از تو بودن را...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 خردادماه سال 1386 00:43
یاد تو هرجا که هستم با منه داره عمر منو اتیش میزنه ممول
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 خردادماه سال 1386 02:11
سلام کار هر شب من قبل از خواب شده فال گرفتن واسه اینکه تو برمیگردی یا نه همش میگه برمیگردی کاش درست بگه دوستت دارم. ممول
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 خردادماه سال 1386 00:01
سلام دل من دل من تنها بود دل من هرزه نبود دل من عادت داشت که بماند یک جا به کجا؟ معلوم است به در خانه ی تو دل من عادت داشت که بماند آن جا پشت یک پرده تور که تو هرروز آن را به کناری بزنی دل من ساکن دیوارو دری که تو هرروز از آن می گذری دل من ساکن دستان تو بود دل من گوشه یک باغچه بود که تو هرروز به آن می نگری دل من...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 خردادماه سال 1386 02:15
سلام رسواترین عشق نگاهی میکنیم و مگه عاشق ندیدی تو یا شاید دیدییو رسواترین عاشق ندیدی تو یا ما مجنونیم و خونه خرابی عالمی داره یا عشقت مونده و دست از سر ما برنمی داره خداییش فرقیم انگار نداره یا اگه داره دل رسوایه ما بند کرده و بازم گرفتاره الهی دلخوشی باشه پناهت گلایه رازقی تنپوش راهت الهی خوش خبر باشه قناری بخونه تا...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 خردادماه سال 1386 00:35
از اینا ملوستر تو زندگیم سراغ ندارم. ممول