ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

کاش میشد یه شماره تلفن از خدا داشت بهش زنگ زد و غر زد . یه شماره تلفنی که وقتی خدا گوشی رو برمیداره بتونی صداش رو بشنوی بتونی بشنوی.

حالم خیلی گرفته مثل همیشه گریه های تلخم بجای اینکه ابی باشه روی اتیش دلم بدتر شعله ورترش میکنه بجای اینکه ارومم کنه بیشتر لرزش مندازه تو دلم نمی دونم سرچشمه این اشکها کجاست که تمامی نداره دریای جیحون هم بود تا حالا خشک شده بود.

 

انجا پشت درهایی که یک به یک بسته شده

کسی نفس میکشد که عزیزتر از او هرگز نبوده.

هرگز به ان سوی دیوار قدم نخواهم گذاشت.

هرگز دیگر بار از درهای باز عبور نخواهم کرد.

هرگز دیگر بار نخواهم ازرد و هرگز دیگر بار....

و یادم باشد که هرگز دیگر بار عزیزی نخواهم داشت.

خواستم اون شعر عمریست لبخندهای لاغر خود را ذخیره میکنم باشد برای روز مبادا رو بنویسم اما از بس گیجم هیچی ازش جز همین جمله اولش یادم نیومد و باعث شد به حال و روز خودم بازم کلی گریه کنم.

الان خیلی راحت میتونم ۲۰۰ پروپرانول بخورم و بعدش بگیرم بخوابم تا همیشه تا هرجایی که فکرش رو بکنید. خسته و دلشکسته ام خیلی خیلی خیلی.

ممول

 

یه کم غیبت

پریسا زنگ میزنه اینجا تا بعد از کلی وقت باهم غیبت کنیم زاغ سیاه این و اون رو چوب بزنیم یه کم هره تره بدیم بعد هم قربونت برم فدات بشم راه بندازیم و هی سلام الکی برسونیم به نه نه باباهانون و بعد هم بوق.بوق.بوق گوشی رو بگذاریم البته اف کنیم بهتره ما خانواده هایه مرفهی داریم گوشیهامون همه سیم لسه(همون بی سیم خودمون).

سوسن زنگ میزنه هرچی پریسا واسم گفته واسه سوسن میگم یه کم فحش میدیم به هم بعد هم میخندیم به جریانات سوسن و گوشی جدید و بعد بوق. بوق. بوق قطع تماس.

اما بحث شدید و جالب ما تو این دو روزه رسیدن خبر ازدواج حمیده با دوست دوست پسرشه. هی گفتیم عجب هی هره تره دادیم بعدم گفتیم تو رو خدا میبینی مردم قد سرشون شانس دارن حالا اگه ما بودیم عمرآ اینطوری میشد.

دلم میسوزه وقتی به زندگیم جدی فکر میکنم میبینم دارم این لحظه ها رو از دست میدم اما کاری هم واسه از دست ندادنشون نمی تونم انجام بدم.

ممول

پ.ن:راستی زری اگه امدی اینجا من دیگه تو اون خونه اصفهانیم نیستم شماره ات رو بگذار بهت زنگ میزنم فعلآ لم دادم خونه مامانه و باباهه. اما ماه دیگه حتمآ اصفهانم.

 

شور
           خواب دیدم که شبی رهگذری می آید
            "شب دلتنگ مرا سر زده می آراید"

          می رسد تا که پس از این همه دلتنگی ها
            گره ازبغض غزل های ترم بگشاید

         این همه شور که در ذهن غزل های من است
         بوی یاسی ست که از هرم تنش می آید

           غزلم نذر نگاهت مددی کن؛ چندیست
           مرگ دارد تن خود را به تنم می ساید"

                           حمزه یاسمی
خودم میگم دزدیه اما متاسفانه وبلاگ رو بستم اشتباهی و الان ادرس ندارم که لینک بدم
خوب از اونجایی که من خیلی بلا کشته و باحال تشریف دارم ادرس هم پیدا شد اینم لینک از اینجا شعر دزدیدم.
ممول

سلام

من خوبم و بعد از یک ماه و نیم امدم خونه. یه ذره عصبیم یه وام ۷ میلیونی گرفتم که یه ذره ترسوندتم.

عزیزترین خوبه یه سر یه هفته ای بهش زدم و فعلآ شاژم.

ممول