-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 31 فروردینماه سال 1388 11:06
مجبورم بخندم مجبورم حرف نزنم مجبورم انبار کنم تو این دل صاحب مرده دارم میترکم دارم از هم میپاشم چقدر خستم چقدر احساس بی کسی میکنم چقدر بده که کسی دوروبرت باشه اما حس کنی هیچکس رو نداری. حرف نمیزنم چون تا یه چیزی میگم همه حمله میکنن که خدت کردی یالا عوضش کن یالا ال کن یالا بل کن نمیتونم چرا نمیفهمن همه مثل هم نیستن من...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 فروردینماه سال 1388 00:26
دور ه منو خط بکشی می خوایی خط در کیو پاک کنی ها؟
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 فروردینماه سال 1388 14:26
چرا بهار هر سال وحشیتر از سال قبل میشه؟ چرا بهار هرسال بدتر از سال قبله؟ چرا این همه بلا سر من مییاد؟ از بس هی نوشتم هیچ خبری نیست خدا گذاشت تو کاسم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 فروردینماه سال 1388 23:47
ها ها ها هیچ خبر قابل عرضی و طولی و مساحتی نیست
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 فروردینماه سال 1388 13:08
خواب دیدم حامله هستم ترسیدم نمی دونستم بهت بگم یا نه دلم یه طوری بود حالم بد بود از خواب پریدم و تا میتونستم بالا اوردم. اگه حامله بشم چی کار میکنی؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 فروردینماه سال 1388 00:47
کی گفته من می خوام چیز بنویسم؟ ها نه میخوام بدونم کی گفته؟ عبجزززززززززززززززززززززززز
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 فروردینماه سال 1388 14:39
سلام باز دوباره برگشتم اینجا با این تفاوت که دیگه هیچکس نیست اینجا رو بخونه و تا دلم بخواد می تونم لنگ و لقت بندازم اشتباه املایی داشته باشم و ککم هم نگزه. یه مدت تو فیس بوک مینوشتم داشت دردسر میشد پاک کردم همه چیز رو و پناه اوردم اینجا. ورود دوباره مبارک
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 بهمنماه سال 1387 01:52
می بینم صورتم و تو اینه با لبی خسته می پرسم از خودم این غریبه کیه از من چی میخواد؟ اون به من یا من به اون خیره شدم؟ باورم نمی شه هرچی می بینم چشامو یه لحظه رو هم میزارم به خودم می گم که این صورتکه می تونم از صورتم برش دارم می کشم دستم و روی صورتم هرچی باید بدونم دستم می گه من و توی اینه نشون می ده می گه این تویی نه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 دیماه سال 1386 22:56
عزیزانه نازنینم من ادرسم رو عوض کردم بییان اون ور اه. ممول رفته یه خونه دیگه بییان اونجا پذیرایی هم میکنه اینقده دختره ماهیه که خدا میدونه. ممول
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 دیماه سال 1386 01:49
سلام اسباب کشی کردم به یه خونه ممول دیگه بییان اونجا باشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه؟ ماچ ممول
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 دیماه سال 1386 00:36
سلام بی تو چون شبهایه دیگر امشب ارامی ندارم در سکوت کوچه تو نیمه شب ره میسپارم ان زمان این کوچه هر شب کوچه میعاد ما بود بر لب ما تا سحرگه قصه فردایه ما بود این زمان افکنده بر ما سایه دیوار جدایی ای خدا اخر کجا رفت روزگار اشنایی ای کویر سینه من بوته هایه اتشت کو؟ در شب سرد جدایی شعله هایه سرکشت کو؟ این زمان افکنده بر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 دیماه سال 1386 00:08
سلام به سویه تو به شوق رویه تو به طرف کویه تو سپیده دم ایم مگر تو را جویم بگو کجایی چون تکراریه کامل نمینویسمش واستون همینقدر بگم که دنیایه واسه خودش این اهنگ . ممول
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 دیماه سال 1386 00:10
سلام دیشب خوابتو دیدم یه خواب غمگین خیلی غمگین فضایه گرفته و خاکستری داشت. اخر خواب وقتی قرار بود از پیشت برم اون صورت مهربونت رو اوردی جلو و بهم گفتی برمیگردم نگران نباش برمیگردم. وقتی بیدار شدم هنوز نمیدونستم خوابم یا بیدار دلم میخواست اگه خواب دیدم هنوز به خوابیدن ادامه بدم اگه هم بیدار بودم هیچوقت دیگه نخوابم....
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 دیماه سال 1386 23:23
سلام هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیچ خبر قابل عرضی نیست. ممول پ.ن: سینوس چشمانت برابر است با کسینوس لبانت اگر عشق من با معادله فیثاغورس حل نمیشود ولی با معادله دو مجهولی حل میشود وقتی در...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 دیماه سال 1386 23:49
سلام مبر ز مویه سفیدم گمان به عمر دراز جوان ز حادثه ای پیر میشود گاهی بگو اگر چه با جایی نمیرسد فریاد کلام حق دم شمشیر میشود گاهی این اهنگ قمشی رو قبل از اینکه برم دبی گوش می کردم و گریه میکردم اما الان منتظرم ویزام برسه برگردم. ایران دوستت دارم اما تو رو باید گذاشت و رفت چیزی ازت واسمون نمونده. فکر میکردم خیلی قوی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 دیماه سال 1386 01:12
سلام عیدتون مبارک ممول
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 دیماه سال 1386 04:25
سلام من کلآ انسان بد شانسی هستم اون از مهمونی اون شب که هنوز نرفته نرسیده ۱۱۰ حمله کرد ریخت انچنان ابرویی ازمون برد که عین دزد اختلاس کار دری رفتیم بیا و ببین البته بگم این یه قلم رو شانس اوردیم چون تونستیم در بریم اینم از امشب که رفتیم مثلآ مهمونی یه موشت ادم بنجل سبک تنک مسخره بی تربیت و.... جم بودن و دقیق/ا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 دیماه سال 1386 01:53
سلام موم انداختن تنها کار پر دردیه که با جون دل انجامش میدم. ممول
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 دیماه سال 1386 23:52
سلام بی کسب خیلی سخته. بعضی وقتا ادم خیلی احساس تنهایی میکنه احتیاج به یه کسی که باهاش حرف بزنه انچنان اذیتت میکنه که میشی مثل یه تشنه که همش سراب میبینه. بیا و سراب خوبی باش. ممول
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 دیماه سال 1386 00:53
سلام با چشمان تو مرا به الماس ستارگان نیازی نیست این را به اسمان بگو. ممول
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 دیماه سال 1386 01:51
سلام دیشب با داداش عزیزترین کلی اس ام اس بازی کردیم. نمیدونم چرا حس میکنم خودش بود که از موبایل داداشش اس ام اس میداد شاید هم اشتباه میکنم اما حسم یه طوریه. بگذریم مامان امروز صبح رفت واسه ۱۰ روز مشهد باز من موندم و بابا اما میخوام ایندفعه بهانه دستش ندم. دعا کنید. ممول راستی حالم خوبه در یه بی خبریه خاص خودم به سر...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 آذرماه سال 1386 16:47
سلام نامردا دلم براتون تنگ شده چرا بهم سر نمیزنید؟ ممول پ.ن:امروز سالگرد جداییه من و عزیترینه. کی باورش میشه یک سال شد؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 آذرماه سال 1386 00:05
سلام کملآ بی منظور اینو منویسم فقط واسه اینکه خیلی خوشگله. دوباره هق هق گریه دوباره تنهایی دوباره فکر و خیالش دوباره شیدایی دوباره مستی عشق و دوباره خاطره ها دوباره شوق تبسم دوباره فاصله ها دوباره ماندن و گفتن به یاد چشمانش دوباره حسرت و غصه به یاد دستانش دوباره تلخ و گزنده دوباره مرثیه ام دوباره عین نیازم دوباره پر...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 آذرماه سال 1386 23:53
سلام من حالم خوبه نترسید بابا. همه چیز حل میشه نگران نباشید. ممول پ.ن: خودم از همه نگرانترم ابته ناگفته نماند.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 آذرماه سال 1386 02:27
سلام شوق سفر نداشتی قصد گذر نداشتی من با تو زنده بودم اما خبر نداشتی رفتی و تویه قلبم یادتو جا گذاشتی رویه تموم حرفات یک دفعه پا گذاشتی ممول
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 آذرماه سال 1386 02:19
سلام دلم نمیخواد برگرده دلم میخواد یکی رو پیدا کنم که بهم ارامش بده راستش زورم میگیره از اینکه این اقا داره واسه خودش راست راست میگرده و با خانوم بچه هاش حال میکنه اما من در ارزویه یه روز اروم سرم رو به در و دیوار میکوبم. همون شب یه میل سراسر غم و غصه واسه خواهرم نوشتم که به این نتیجه رسیده که من شدیدآ دپرس شدم و...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 آذرماه سال 1386 03:21
سلام دارم به تاریخ رفتنش نزدیک میشم کی باورش میشه یه سال شد. چشمام شده قد دو نخود دماغم از بس گریه کردم این چند روزه همش سرخه خودم خیلی خوشگل بودم دیگه لعبتی شدم. وای خدا این اهنگ اخرین سلام احسان خواجه امیری چه وصف حاله منه. دوباره دیوونه شدم اما این دفعه خیلی شدیدتره خیلی شدید عین همون روزهایه اولی که رفته بود. گریه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 آذرماه سال 1386 22:10
سلام همتون عین همید اقایون عزیز هرجایه دنیا که باشید با هر دینی با هر رنگی با هر ملیتی همتون عین همید. پناه بر خدا این خیلی عجیبه. فلانی از تهران امد اینجا که دوست پسر بسیار جنتلمن بسیار درس خوانده بسیار خوب و بسیار علی خودش رو ببینه بدون هیچ دعوایی بدون هیچ مشکلی بعد از اولین روزی که رسید اقایه دوست پسر همه چیز رو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 آذرماه سال 1386 21:08
سلام درانتظارکسی باش که مایل باشد حتی درزمانی که درساده ترین لباس هستی،تورابه دنیا نشان بده با کسی ازدواج نکن که می خواهی با او زندگی کنی, با کسی ازدواج کن که نمی توانی بی او زندگی کنی کوچکترین انسانها کسانی هستند که برای به دست آوردن دیگران، خود را هم عقیده و هم فکر با او نشان می دهند اینا رو یکی واسم اف گذاشته بود...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 آذرماه سال 1386 22:33
سلام فقط همین. واسم دعا کنید. ماچ ممول