ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

سلام

به عنوان یه کارگر باکلاس با ناخن هایه لاک زده و کلی اهن و تلپ امروز به شغل شریف بادام چینی مشغول شدم کلی حال داد خوش گذشت بعد مدتها.

با پریسا و ایدا و مامان و بابا یه پری رفتیم باغ پری اینا. اینقدر من دری وری گفتم و خندوندمشون که دیگه اخرش بهم رسمآ گفتن خفه شم وگرنه پرتم میکنن تو چاه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چون دلشون درد گرفته بود.

یه کمی هم شیطونی کردیم باز از عرقهایه نازنین اقا محمد خوردیم و به روح باباش صلوات فرستادیم که اینقدر عرقهاش با حاله.

الان تو یه بی خبری و گیجی و قاطی پاطیه خاصی هستم. خره یادتم ها حواسم هست توپ توپم اما حواسم به تو هست.

خودمونیم این معین هم عجب صدایی داره ها حال میده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد رقم.

ممول

پ.ن: ببخشید این روزا انگار جدی کنترل کردن خودم یه کم سخت شده نمیدونم این همه مستی بد نیست؟ فقط میدونم وقتی از دنیا دیگه هیچی نمیفهمم جز اینکه چقدر تو رو دوست دارم و اصلآ به رفتنت فکر نمیکنم خیلی راحتم.

سلام

مهم نیست که کجایی یا به چی فکر میکنی مهم اینه که من اینجا با فکر تو چه میکنم .

عزیزم برمیگردی اما خیلی خرد نباش من به اون شونه هایه پهن محکم تو احتیاج دارم خردش نکن بعد برگرد من به اون چشمهایه سبز ابیه مهربونت بدون اشک احتیاج دارم قربون اون اشکایی برم که واسه اون ریختی الهی دورت بگردم که با اون ارومی الهی بمیرم که این سعادت خیلی طول نمیکشه الهی بمیرم واسه دلت.

پ.ن: چقدر نشئه شراب خوبه وقتی ادم با تمام وجود تو رو حس کنه و بویه اون افترشیوت به دماغ ادم برسه. میدونید چی کار کردم؟ قبل از اینکه خیلی کلم گرم بشه یه کم از افترشیو بابا رو دزدیدم همون که خودم واسش خریدم همون که به این نیت خریدمش که هروقت میزندش تو خونه بوی تو میپیچه زدمش بالایه لبم درست زیر دماغم الان تو همه وجودم بویه تو داره راه میره. یاد اون مسیتیهایه با تو بخیر یاد اون همه اتیشی که میباریدی وقتی مست میکردی بخیر حالا از این کارا واسه مریم میکنی؟ یا نه راستی شنیدم دیگه مشروب نمیخوری بچه مسلمون شدی نماز میخونی:)) باشه عزیزم باشه خدا منو قربونش کنه ایشالا قربون چشمونش کنه ایشالا خدا منو قربونش کنه ایشالا اسیر دو چشمونش کنه کاش تو هم حال مرا داشتی بر سر کویش گذری داشتی کجا میری فلونی ترسم بریو بمونی

دیوانگی هم عالمی دارد

ممول

سلام

دوستت دارم قد ستاره هیه اسمون ضربه در دو به توان ان.

ممول

سلام

کاش اینقدر خسته نبودم من به نیرو احتیاج دارم واسه جنگیدن و زنده موندن.

عکسات با مریم رو دیدم چه عاشقانه بغل کرده بودید هم رو. چقدر حسودیم شد چقدر لریزیدم.

مهم نیست من که خوشبخت نشدم تو باش.

ممول

سلام

این روزا دلت با ما نیست

نگوفتم چرا؟

نپرسیدم

اما ای همیشه همیشگی

تو هم نمیپرسی احوال ما رو

از ته دل

نمی پرسی

اخرش به من نگفتی

که عاقبت دل بستن چیه؟

نگفتی نگفتی

فقط با نرمیه انگشتات

گونه سرخ داودی هایه زرد رو پاک کردی

هیچی نگفتی نگامم نکردی

و من دونستم در پی باد دویدن

 قراره این دل بی قراره

ممول

 

سلام

همه میگن ای داد و بیداد

فلانی هم به دامش افتاد

کاره دل دلم میخواد

دوسش دارم اقا دوسش دارم

مردم هر چی میخوان بگن بذار بگن

از حرف این و اون گذشته کار من

همه میگن ای داد و بیداد

فلانی هم به دامش افتاد

کاره دل دلم میخواد

دوسش دارم اقا دوسش دارم

زخم زبونت این روزا

اتیش به جونم میزنه

اتیش به جونو این دل

نامهربونم میزنه

اگه بلا نازل بشه

اب دریا هم گل بشه

جونم فدایه دل بشه

دوسش دارم

اقا دوسش دارم

 این یه ترانه قدیمیه که امید ضیانی که یکی از ارکسترهایه عروسیه شدیدآ موفق اینجاست به یه اهنگ باحال بازخونیش کرده. اگه کسی میدونه این اهنگ خواننده اصلیش کیه؟ و کجا میشه پیداش کرد حتمآ بهم بگه.

ممول

 

 

 

 

 

 

سلام

دستم به دامانت

نه وصلت دیده بودم کاشکی گل نه هجرانت

که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت

تحمل گفتی و من هم که کردم سالها٬اما

چقدر اخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت؟

چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامنی

حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت

تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من

بدردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت

امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی

بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت؟

چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو

بامیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت

به گردنبند٬لعلی داشتی چون چشم من خونین

نباشد خون مظلومان ٬که میگیرد گریبانت

اینو از یه وبلاگ جدید پیدا کردم خیلی باحال بود نوشتمش اینجا.

ممول 

سلام

کی رفتهای ز دل

که تمنا کنم تو را

کی بوده ای نهفته

که پیدا کنم تو را

زیبابه من تمام وجودم فدایه تو

ناقابل است هرچه بریزم به پایه تو

رفتی و پا به روی دل من گذاشتی

اما خوشم که مانده بر ان جایه پایه تو

یک شب به ساز کهنه من پنجه ای بزن

تا زهره در فلک بنوازد نوایه تو

کی رفته ای ز دل

که تمنا کنم تو را

کی بوده ای نهفته

که پیدا کنم تو را

دوستت دارم عزیز دل مهربونه نازنینم هر چند به قول شاعر غایب از نظری اما از دل هیچوقت نمی ری.

ای غایب از نظر به خدا می سپارمت.

ممول