سلام
نگاهت را از چشم من برندار
مرا از من مگیر
هوایه سرد اینجا را دوست ندارم
مرا عاشقانه در عاقوش بگیر که سخت تنهایم.
می گویم: دوستت ندارم
دلم اما بهانه اش را میگیرد
می گویم: بود و نبودت یکی ست
جایه خالیش اما احساس می شود ان لحظه که نیست
می گویم: دست از سرم بردار
دستانم وی لرزد اما وقتی مینشیند میان دستانش
و انوقت دیگر چیزی برای گفتن ندارم.
دوستت دارم ارام جان.
ممول
سلام
از بلگت خوشم اومد باحاله
من زده به سرم یه بلاگ دیکه برا این کار راه بندازم نظرت چیه؟؟؟؟
واسه کدوم کار؟ تا ندونم نظری هم ندارم امیر اقا.
سلام ممول جان
دوباره اومدم
خوشم اومد . داری قدرتمند میشی
تبریک