ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

سلام

من الان اصفهانم در حال کسب علم (بخوره تو سرم البته) همه چیز معمولیه و بدتر از اونی که فکر میکردم.

مامان اینا واسه عید دارن میرن دبی و من اینجا تنهام(وای ما چقدر پولداریم منتهی پول نداریم بدیم دخترمون تو شهر غریب خونه بگیره باحاله نه)

عزیزترین عزیز دنیا هم حالش خوبه.

دیروز هم ۲۴ سالم پر شد رفتم تو ۲۵ مبارکم باشه دیگه جدی جدی احساس پیری میکنم.

تولدم هم مبارک

واسم هم دعا کنید.

زهرا جون لطفآ ادرس وبلاگت رو واسم بگذار اینجا که هستم بیام بهت سر بزنم

ممول

فردا دارم میرم واسه ثبت نام واسم دعا کنید.

مریم جان اون همیشه عزیزترین من میمونه حتی اگه هزارتا شیوا جون داشته باشه واسه من همیشه عزیزترین عزیز دنیا باقی می مونه باقی میمونه قول میدم.

الهی همون دبی هرچی اتفاق خوبه واست بیفته که دیگه عزیزترین من از سرت بیفته. الهی همونجا عاشق بشی اینقدر عاشق که عزیزترین من به چشمت نیاد الهی از دبی دیگه برنگردی

با شیوا جونش جلو چشم خودم حرف میزنه من چقدر بدبختم اخه؟

بشکن

زورکی نخند عزیزم

میدونم امدی بازی

نمی خوام این اخرین

بازیه زندگیم ببازی

خودتو راحت کن و

فکر که جبران گذشت اس

از منم میگذره اما

به دلت چاله نسازی

امدی بشکنی بشکن

از من ساده چی مونده

قبل تو هر کی بوده

تموم تار و پود سوزونده

تو هم از یکی دیگه

سوختی میخوای تلافی باشه

بیا این تو دل و

باقی احساسی که مونده

دل ما اونقده پاره اس

موندنش مرگ دوبارس

اسمون سینه ما

خیلی وقته بی ستاره اس

همینی که باقی مونده

واسه دلخوشی تو بشکن

تیکه تیکه هامو بردن

اخرینشم تو بکن

نمی خوام بگذره عمری

خسته شی واسه فریبم

یقته تو نمیگیره هیچکس

اخه من اینجا غریبم

بزن و برو عزیزم

مثل هر کس که زد و برد

طفلی این دل که همیشه

به گناه دیگرون مرد

نفرتت رو از غریبه

سر یه غریب خراب کن

خنده کوتاهمم رو

بیا گریه کن عذاب کن

مهمم نیست به چه جرمی

یا گناهی این سزاشه

باقیه دلم یه مشت خاک

همینم میخوام نباشه

عقده های یه شکست و

خالی کن سر دل من

دیگه متروک مونده و سرد

خاک پیر ساحل من

از نگاهت خوب میفهمم

که تو فکرت یه فریبه

بازی بسه پاشو بشکن

من غرب و تو غریبه.

رضا صادقی

عزیزترین اینجاس خیلی حرفا رد و بدل شده که حالا دعایه هر روزه من رو تبدیل کرده به این

خدایا به من کمک کن همون ادمی باشم که اون میخواهد.امین

ممول

 

وای باورم نمیشه هزار بار صفحه سازمان سنجش رو باز کردم و هی اسمم رو چک کردم خودم هستم؟ نه شاید اشتباه شده؟ وای خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا جون  مرسی.

اول کلی هی به خودم روحیه دادم که اگه اسمم نبود خیلی شک نشم بعد که صفحه باز شد تو قسمت نام خانوادگی اسمم رو وارد کردم تو قسمت نام فامیلم رو زد همچین داوطلبی وجود خارجی نداره اصلآواسه یه لحظه این شکلی شدم بعد یه دفعه فهمیدم چه اشتباهی کردم زودی درستش رو وارد کردم زد بله خانومی مبارکه کلی لی لی لی قبول شدی اصفهانبعد دقیقآ جیغی زدم که مامانم سه متر پرید هوا.

اما هیچکس خوشحال نیست جز خودم و دوستام بابام که بغش رو کرده سه من مامان هم که از اون بدتر. ولش کن حالا حالم خوبه گور بابی دنیا.

ممول

پ.ن: راستی مرسی واسه اینکه واسم دعا کردید.

من دانشگاه قبول شدم

 

این وروجک کشته ما رو شب تا یه دهن گریه نکنه نمی خوابه خاله ممول هم که حتمآ باید دم دست باشه یه شبایی مثل امشب که دارم از خواب خفه میشم دلم میخواهد خودم رو از یه بلندی بندازم پائین.

بله این ایدا خانوم دختر خواهر بنده است.

عزیزترین خوبه و سلام میرسونه این وبلاگ بدون اجازه اون داره پیش میره بفهمه کشتتم.

راستی زهرا مرسی میدونم دیوانه تون کردن از بس گریه زاری کردم اما چه کنم؟

ممول

دنبال تو یه عمری بود تو اسمون میگشتم

یکی نبود بهم بگه که نابجا میگشتم

راهی شدم دوون دوون به شهر تو رسیدم

تو کوچه هاش پرسه زنون به هرجا سر کشیدم

حالا که من دربدر شهر تو ام کو به کو

قصه تنهایی من رو میدونی مو به مو

محض خدا پشت سر من همه جا بد نگو

بد نگو نگو نگو نگو

من عزیزترین رو با همه وجود دوست دارم.

دیروزتون چطور گذشت اصلآ یادم رفت بهتون بگم ولنتاینتون مبارک. دیشب شب باحالی بود با داداش عزیزترین رفتیم شام خوردیم بعد هم رفتیم یه جایه خیلی باحال قلیون کشیدیم شک دارم اما اینجور که از شواهد بر می اید دیشب مهمون عزیزترین بودیم . اما شبش یه استرس بد بهم وارد شد امدم خونه هرچی زنگ زدم موبایلش رو سایلنت بود تا صبح هزار و یک فکر کردم اما صبح زنگ زد گفت ساعت ۱۰:۱۵ خوابیده چقدر دلم واسش تنگ شده دلم می خواهد با تمام وجود بوش کنم لمسش کنم نمی دونید وقتی دست میکشم به پوست تنش چه طوری میشم عین یهجور تشنج دوست داشتنی انگار بهت یه دفعه تو اوج ناامیدی یه خبر خوب بدن. اگه دانشگاه قبول بشم همه چیز عالی میشه انشاالله که خدا هم کمک میکنه این اتفاق می افته واسم دعا کنید.

ممول

اگه همینجوری کامنتهام خالی بمونه دیگه نمی یام عصبی شدم. چرا دوستم ندارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟