ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

سقط

صبح های زود از خواب بیدار میشدم و واسه اینکه فراموشت کنم به بدترین حالت ممکنه میدویدم بعد یه راست میرفتم باشگاه ورزشی و برای اینکه تو رو فراموش کنم به سخت ترین حالت ممکنه ورزش میکردم شاید این شکم صاحب مردم اب بشه که نمیشد مثل شکم زنهایی که 3 ماهه ابستن هستن همیشه ورقلنبیده و بالا امده بود من تو رو ابستن بودم اما هرکاری میکردم تو سقط نمیشدی حتی با تمام زعفرونهایه دنیا که دم کردم و خوردم حتی با تمام تخم شویدهایی که با اشک زیاد قورت دادم هم سقط نشدی.

واسه فراموش کردنت رفتم سرکار و سخت کوش ترین کارمند سال شناخته شدم اما تو فراموش نشدی. همچنان صبح های زود میدویدم و تو رو فراموش میکردم اما داخل حمام و زیر اون دوش اب سرد که برای فراموش کردن تو تجویز شده بود بازهم یاد تمام مهربونیهات می افتادم و اشکهای شورم با اب صاف و سردی که روی سرم میریخت قاطی می شد تا راه اب هم نفهمه که هنوز که هنوزه به یادتم.

وقتی هیچ چیز افاقه نکرد رفتم پیش یه قابله و واسش از تو گقتم و از جنین 2 ساله ای که از تو توی شکمم ول می خوره و وقتی باهاش حرف میزنم جوابم رو با لگدهاش میده ازش خواستم سقطش کنه و اون ادرس یه روانشناس رو بهم داد با سابقه 100 ساله ای در سقط کردن جنین هایی که سالهایه سال تو بدن زنهایی مثل من مونده بودن و با سمجی تمام سعی میکردن که سقط نشن.

یه روز بعد از کار سخت هر روزه تصمیم گرفتم یه فکری واسه این جنین بیچاره بکنم تصمیم گرفتم بزایمش و خودم و اون رو راحت کنم . رفتم سراغ روانشناس و همون لحظه ورود بهم گفت تو سخت زایی باید درد بکشی می تونی؟ گفتم 2 ساله دارم میکشم هر روز صبح وقتی بیدار میشم سعی میکنم زور بزنم و بزایمش اما... کمی نگاهم کرد و گفت این درد زایش هر روزه بیشتر وادارش میکنه که بهت بچسبه رهاش کن چرا نمیگذاری زندگی کنه و من براش گفتم از تمام روزهایی که با درد شروع شد و با درد تمام شد و گفتم که من از اول زندگی از درد می ترسیدم و دارم درد میکشم از اول زندگیم و اون با نگاهی به من فهموند که این بچه زاییدن نداره و من هیچوقت نمیتونم این جنین 2 ساله ای رو که ابستن هستم از تنم بیرون کنم.

ممول

نظرات 6 + ارسال نظر
محمد چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 05:02 ب.ظ http://mombaini2006.blogsky.com

سلام
حالت خوبه
وبلاگ جالبی داری
اگه دوست داری لینک من رو هم بزار توی وبلاگت
خدا نگهدار

چاپاریست چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 05:34 ب.ظ http://www.chaparist.com

قرار دادن تبلیغ متنی و عکسی رایگان در چاپاریست

یاسمن پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:14 ق.ظ http://www.sedayeshekastan.blogfa.com/

سلام.مرسی که بهم سر زدی. اما چرا خودتو معرفی نکردی؟! منتظرم.

شبگرد پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:00 ق.ظ http://www.warjawand.blogfa.com

سلام دوست من
واقعا جالب بود.
ولی می شه اگه بخوای . دلیلش اینه که خودت نمی خوای. هنوز به امن یقین نرسیدی.
خوش باشی دوست من

ستاره جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:33 ب.ظ http://setareh-banoo.blogfa.com

سلام عزیزم
من اپم بدو بیا منتظرتم
زودی بیای

ستاره شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:12 ق.ظ http://setareh-banoo.blogfa.com

سلام ممول جونم
ممنون عزیزم زود اومدی
کلی ذوق کردم:دی
جریان چیه؟؟؟مردم از فوضولی:دی

امیدوارم هر جا هستی تو زندگیت موفق باشی گلم
بابای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد