اون اغوش پر از محبت به روم بسته شده.
امشب دوست دختر جدید تو بغلش میخوابه، امشب همه چیزهایی که یه موقعی مال من بود نصیب اون میشه، امشب شب عذاداریه عشق منه، امشب کاش زود زود صبح بشه خیلی زودتر از اونی که اونا انتظارش رو دارن دقیقآ مثل شبایی که من باهاش بودم و هنوز چشم بهم نگذاشته سحر میشد و روز خداحافظی نزدیک و نزدیکتر.
خدایا من از خودت می خوامش.
یا علی(ع) بهم عزیزترین رو عیدی بده تو رو فاطمه زهرا(س) قسم و به عشق پاکتون.
عید غدیر مبارک گرچه هیچکس به من هیچی نگفت.
ممول
سلام
خوبی شما؟؟
چی میگم من ...! چرا اینجوری شده ...
انگار قضیه خیلی جدیه ...
مشکل کجاست ؟؟
عیدت مبارک
من آپ هستم
به من سر بزن
باشی...
خودم امشب حالم خوب نیست حرفایه تو خراب خرابم کرد بیا تو وبلاگ خودت می فهمی فقط می تونم بگم هر چی خیره پیش میاد ممول من رو ببخش که نمی تونم درکت کنم متاسفم
سلام ممول عزیزم خواهر نانازم ... خیلی خوش آمدی به ایران
من واقعا سراپا انتظارم تا ببینمت ...بیای اصفهان ... راستی چرا اینقدر دیر آپ می کنی ... شرمنده من همان مریم هستم ... فقط ترجیح دادم کمی سرم را خلوت کنم ... ولی فکر کنم تو همان ممول خوب و دوست داشتنی گذشته باشی ... اصفهان و خاطره هاش دیگه داره کم کم تمام می شه ... یادت نره بیای ... می دونم می ایی ... منتظرم ...
وقتی دلت تنگ شد ... وقتی چشمهات تر شد ... وقتی دیگه نبود کسی ... امید یا یک هم نفسی ... بدون کسی هست اینجا ... کسی که تو براش بهترین کسی ...
مریم ...