سلام

اعصابم خیلی خرابه. دیگه سر کار نمیرم نشستم تو خونه که تا اونجایی که میشه به حالم خودم و عشق از دست رفتم گریه کنم با دل راحت و سرحوصله. هنوز باورم نمیشه که این اتفاق افتاده گرچه دیر و زود داشت اما سوخت و سوز نداشت اما باز هم انتظارش رو نداشتم.

از دست که میدیم میفهمیم که چی داشتیم اون موقع قدر میدونیم. تو همین چند روزه که صداش رو نشنیدم دلم به قده تمام دنیا واسش تنگ شده. اولش اینقد عصبانی بودم که میخواستم تمام دنیا رو رو سرش خراب کنم حاضر بودم هر چیزی رو به جون بخرم اما یه کم اذیتش کنم اما الان میبینم که اصلآ راضی نیستم به ناراحتیش اصلآ.

زنگ که جرعت ندارم بزنم جواب اس ام اس رو هم با فحش میده دارم میترکم از دلتنگی.

بابا من دوستت دارم چرا نمیفهمی؟ چرا باور نمیکنی که من بهت خیانت نکردم؟ چرا اینجوری فکر میکنی؟ منو تو بغل کی دیدی که میگی خیانت کردم بهت؟

چرا یک ذره به این فکر نمیکنی که واسم یه جاهایه اساسی کم گذاشتی؟ چرا سعی نمیکنی تو خودت یه ذره بگردی و بفهمی همه مشکل از من نبوده؟ چرا همه چیز تقصیر منه؟ منی که از همه چیزم گذشتم واسه تو. از خانوادم از رابطه خواهرانم با خواهرهام از دوستام از برنامه هام . کسی رو که دوست نداشته باشی این کارها رو واسش نمیکنی. مگه تا کی میشه به قول خودت افتخار کنم به این که دوست پسرم خوشگله؟ واسه بقیه عادی میشه پز نداره من دوستت دارم احمق بی شعور چرا اینقد نفهمی آخه؟

برم دست به دامن کی بشم؟ اگه پیش خدا ابرو دارید برام دعا کنید عزیزم برگرده.

خدایا به بزرگیت قسم نمیتونم بدون اون تحمل کنم. خودت خوب میدونی چقدر دوستش دارم خودت خوب میدونی حتی شنیدن صداش بهم چقدر کمک می کنه برش گردون تو رو به عزیزهای بزرگت قسم میدم.

ممول که دیگه داره می ترکه و نمی دونه بی عزیزترینش چی کار کنه.