ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

سلام

می خواهم یه کم از مدیر داخلیه موسسه ای که توش کار میکنم واستون بگم. یه فوق لیسانس مدیریت اجرایی متولد ۵۹ و متاهل دختر خیلی گلیه. اولاش که من رفته بودم اینقدر خودش رو میگرفت و اصلآ نمی خواست یه قول معروف رو بده به کسی که بخواهد یه کم بخنده یا سربه سرش بگذاره. منم با اینکه پیر شدم اما هنوز یه رگه هایی از شیطنت تو قیافم هست یه جایی که میرم سر کار باید یه محیط راحت باشه واسم بتونم یه کمی شیطنت کنم ساعتهای بیکاری بگم بخندم خلاصه اینقده روش کار کردم که دیگه تو این یکی دو هفته اخیر کلی باهم خودمونی شدیم. اول که میرسم سر کار یکمی سربه سرش میگذارم به قول خودش چارجش میکنم (دقیقآ خودش میگه چارج اگر نه که میدونم تو فارسی بهش میگیم شارژ) بعد میرم سر کلاس دوباره سر عوض شدن شیفت ساعت ۱۱ به بعد کلی میخندیم. اما اصل موضوع واسه من اینه که با این محیط تقریبآ شاد و دوستانه ای که توش کار میکنم چرا یه کم از دلتنگیهام کم نمیشه که هیچ بهش اضافه هم میشه. البته همش به هره تره نمیگذره ها خیلی وقتا هم وقتی از دست عزیزترین دلم شکسته میرم اونجا یه دل سیر واسه رئیسم گریه میکنم سبک میشم. خلاصه که رئیسی داریم بس گـــــــــــــــــــل.

ممول غمگیترین کوچولوی دنیا

پ.ن: راستی امشب اگه هوای صافی داشته باشید میتونید مریخ رو در نقطه ای بسیار نزدیک به ماه به شکل یک ستاره بسیار نورانی نارنجی رنگ ببنید.

پ.ن۲: راستی مریم جان اینجا هنوز بارونیه.

نظرات 1 + ارسال نظر
شکوه سه‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:04 ق.ظ http://agerin1.blogsky.com

سلام...مرسی...وبلاگت پایدار.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد