ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

سلام

بعضی وقتا به رفتنم فکر میکنم یه جا به جایی کوچولو به یه کشور نزدیک و احساس میکنم قدرت ندارم عزیزترینم رو ول کنم برم اون وقته که تند تند سرم رو تکون می دم و سعی میکنم صورت مسئله رو پاک کنم اما این صورت مسئله پاک شدنی نیست جوابش هم دلخواه نیست. اما یه چیزی این وسط از همه چیز بدتره  اونم اینه که بودن یا نبودن من واسه عزیزترین هیچ فرقی نمیکنه یا حداقل بودنم واسش هیچ سود خاصی نداره جز زیادتر کردن مسولیتهاش.

امشبم که حوصله ام رو نداشت باهام حرف نزد. تا ببینم بعدها چی میشه. اینقده این بشر رو چزوندم با کارهام که حتی نمیتونه یه کوچولو تحمل کنه تا دمم رو بگذارم رو کولم و برم اون خراب شده که دیگه از دست تلفن های هر شبه ام هم راحت بشه ما که با توجه به اینکه اون یه شهر دیگه درس میخونه همدیگه رو خیلی کم میبینیم.

ممول غمگینترین کوچولوی دنیا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد