سهم من از بوسه باد چی بگم ای داد و بیداد
همه زردی و تباهی مردن و رفتن از یاد.
چی می خوایم از زندگی. هممون شدیم یه مشت آدم شاکی هیچکس رو نمیبینم که بگه روزگار بر وفق مراد میگرده. هیچکس نیست وقتی بگی خوش میگذره بگه آره مرسی و احساس کنی واقعآ داره بهش خوش میگذره.
می دونید جریان من و عزیزترین به بدترین جای ممکنه رسیده دیگه جایی واسه برگشتمون نیست البته برگشتمون اشتباه جایی واسه برگشت من نمونده درست تره. دچار یه افسردگیه شدید شدم خیلی شدید تمام اعتماد به نفسم به باد رفته . همش تو هوا دارم چنگ میزنم به یه بند نامرئی شاید پیداش کنم و بتونم بگیرمش تو دستم و احساس کنم دستم چندان هم خالی نیست اما هرچی چنگ میندازم سهمم جز هوا هیچی نیست هیچی. میدونم که اکثرآ میفهمید من چی میگم اکثرآ این روزها رو پشت سر گذاشتید اما واسه من خیلی سخته خیلی زیاد.
ممول غمگین
خب ناراحتی نداره که!
اشتباه پیش میاد حالا اگه ممول نیستی یه وبلاگ نویس که هستی!
بگو ، بخند ، زندگی کن .....