ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

سلام

وای فردا یا بهتر بگم امروز جمعه است روز بازگشت پاپا جون .

یه خبر ناگهانی یه پسر عمه چهل و خورده ای سال داشتم که فوت کرده بنده خدا نمیدونم چرا اما اصلآ از شنیدن این خبر نه چندان ناراحت شدم نه شوکه چرا؟

اقا کار این دوست پسر ما کشیده شد به عمل و بیمارستان البته اگه راست گفته باشه اقایون بلابه نصبت بعضیهاتون البته که یه روده راست تو شکمشون پیدا نمیشه که.

خستم خیلی نمیدونم چرا. البته یکم میدونم ها کلی همه چیزم ریخته بهم برنامه اصفهان شدیدآ بهم ریخته و نمیدونم چه خاکی تو سرم بریزم این بچه هم که کلی قول مول به ما داد که حالا فعلآ کارش به اتاق عمل و این حرفا کشیده به قول خودش و فعلآ همه چیز به ...... رفت.

اقا ما بریم نصف شبا میزنه به کلمون دیوانه میشیم یه دفعه وبلاگ نوشتنمون میگیره.

شب همهگی خوش.

ممول

وای جون مادرتون واسم دعا کنید.

سلام

هوا هم مثل من زده به سرش یه دیقه افتابیه یه دیقه انچنان میباره که انگار یه بلایی سرش اوردن. چترها رو خونه دایی اینا جا گذاشتم نمیتونم از خونه برم بیرون.

وای دو روز دیگه مونده تا بیاد چقدر عصبیم.

فردا صبح به یکی گفتم بیاد این به مثلآ خونه رو تمیز کنه ازش شپش بالا میره خودم هم حوصله ندارم.

هیچ اتفاق جالبی هم نیافتاده جز اینکه کلیه راست اقایه دوست پسر عفونت کرده و کلیه چپش هم ۴ تا سنگ داره. ها ها ها

ممول

اه یه چی دیگه امروز دقیقآ یک ماه که من دوباره دوست پسر دار شدم.

به نظر من خداوند تمام هنرش رو تو دوست داشتنی ترین دختر دنیا با دختر خواهر من تمام کرده نه؟

سلام

مثل همیشه نصیحت کننده خوبی هستم فقط واسه همه راه باز میکنم من نمیدونم رو پیشونیه من نوشته اسکول یا نوشته نگران نباشید به اندازه کافی برایه شما حرص خواهد خورد و شما را به بهترین وجه ممکنه برایه خوشبخت شدن راهنمایی میکند بدون اینکه خودش از خوشبختیه شما نصیبی داشته باشد.(البته من پیشونیم اینقدر بلند نیست که این همه جمله روش نوشته باشه).

توجه                                                                                                                 توجه

 اقایون محترم من با دوستیه باشما و کمی احساس وابستگی و نگران شدن برایه شما در عرض ۲ هفته یا حداکثر یک ماه دوست دختر قبلی شما را که بسیار هم دوستش میداشتید به شما باز میگردانم.

خانمهایه محترم خودتون بخونید چی میگم بابا من دست رو هرکی میگذارم عشقش بعد کلی وقت فیلش یاد هندستون میکنه و بر میگرده یعنی چی اخه؟ این اگهی بالا رو خیال دارم تو روزنامه چاپ کنم والا کلی پول در میایرم نه؟

ممول

سلام

تا حالا شده اینقدر خسته باشید ولی خوابتون نبره؟ من تا حالا فقط شنیده بودم واسم پیش نیومده بود اما امشب واقعآ اینقدر خسته ام که خوابم نمیبره.

بابا جمعه این هفته مییاد و کارها اونطوری که انتظار داشتم تو اصفهان پیش نرفت حالا ببینم این اقایه دوست پسر جدید که یه قولهایی داده چی کار میتونه بکنه فقط دعا کنید عزیزانم.

الن هم اینقدر خسته ام که دلم میخواهد فقط بمیرم.

اها داشتم این رو میگفتم بابا داره مییاد و من از الان التیماتم ها را به مامان دادم اگه امد اینجا هی غر زد و هی خواست خون به دلم بکنه سر میگذارم به بیابون. گفته باشم.

برم لالا اگه بشه. دچار یه حساسیت پوستی هم شدم دارم هلاک میشم از بس پوستم خشک شده و میخواره.

دیگه رفتم به خدا.

بای بای

ممول

سلام

با عرض شرمندگی از این دیر کرد ناخواسته عیدتون بعد از ۱۶ روز مبارک.

من حالم خوبه فقط کمی نگران اینده هستم به عزیزترین هر از چند گاهی فکر میکنم و این وسط بیشتر احساس میکنم که چقدر خودم رو بیخودی باختم این وسط اگر کسی قرار باشه بمونه میمونه اونایی هم که رفتنی هستن میرن مهم اینه که جایه پاش تو قلبم مونده واسش از ته دل ارزویه موفقیت میکنم اما دیگه از خودم به خاطر اون نمیگذرم.

مامان اینا هنوز برنگشتن و من شدیدآ به این فکر هستم که حتمآ یه سر ۱ ماهه برم دبی و استراحت کنم. با ادمهایه جدیدی اشنا شدم به دوست پسر هم پیدا کردم که بودن نبودنش واسم فرقی نمیکنه دلم براش تنگ میشه ها اما اگه نبینمش هم چندان مهم نیست. جریان اصفهان رفتن هم فعلا تعطیل تا ببینم چی میشه.

حالم جدی خوبه و کمتر عصبی میشم یادش میکنم هنوز هم گریه میکنم هنوز هم زیر پیرهنش رو بغل میکنم اما مثل اون موقعها بی قرار نیستم. نمیدونم دچار فراموشیه خاص انسانهایه خاکی شدم یا اینکه فهمیدم چقدر زیادی مایه گذاشتم.

ماچ ماچ ماچ اینا واسه عید بود.

راستی شبگرد جان یه ادرسی چیزی از خودت واسم بگذار سالی جونم مرسی چند تا میل ازم طلب داری که هروقت به این تنبلیه مسخره فائق شدم حتمآ واست مینویسم و بیشتر اشنا میشیم.

ممول

 

سلام

من دیر به دیر مییام شماها هم که اصلآ بهم سر نمیزنید از دل برود هر انکه از وبلاگ برود؟

۲۴ سالم تمام شد ۱۶ اسفند دیگه وارد نیمه دوم دهه دوم زندگیم شدم و هنوز خسته و درمونده هستم مثل سابق.

دلم براش تنگ شده بد رقم ولی کاری ازم بر نمییاد.

ممول

سلام

ببین از زندگیم برو از فکرم برو از لحضه هایه تنهاییم برو. ببین نمیخوام بهت فکر کنم نمیخوام به مریم فکر کنم و به خشبختی هایی که داره و ارزوهایه منه اون خشبختی ها. بذار راحت باشم تو رو خدا .

یکی به من بگه تو کجا بودی وسط این بدبختی بیچارگیی که من داشتم یه دفعه ظاهر شدی؟ یکی به من بگه وقتی من نمیتونم کاری بکنم که دوست دارم نمیتونم داشته باشم باشم اونی رو که دوست دارم اصلآ چرا خدا میگذاره کسی رو دوست داشته باشم؟

بازم مشتم رو محکم گرفتم طرف خدا، بازم دارم باهاش دعوا میکن ولی بیشتر از همه خودم این وسط دارم خل میشم.

دستام ارزویه لمست رو داره و چشمهام ارزویه دیدنت رو این وسط گوشهام فقط خوشبختن که هراز گاهی صدایه مخملیت رو میشنون گرچه حرفهات چندان گوش نواز نیست.

از مریم میترسی؟ وایه بر من. من ۳ سال تمام بهت احترام گذاشتم اگر نه که من هم بلد بودم موبایلت رو چک کنم، وقتی میگی باکسی جایی خستی مطمئن بشم که همون جایی و ... اره اقا منم میتونستم منتها احترام بهت گذاشتم حالا این دختره هنوز ۶ ماه نشده باید بهت بگه اس ام اس ممول رو نگه دار ببینم که تو هم به دست و پا بیفتی که من واست یه اس ام اس با اون مضمونی که بهش گفتی رو بفرستم؟ تو دیگه کی هستی بابا سنگ پایه قزوین رو از رو بردی ببم جام.

کثافت احمق اینقدر دلم بارت تنگ شده که حد نداره حیف که ادم نیستی حیف که نامردی حیف که از سگ هم پست تری، گرچه سگها پست نیستن به خدا جودی سگ پریسا به تو شرف داره حداقل وقتی یه تیکه غذا از دستت خورد دیگه گازت نمیگیره اما تو زندگی منو خوردی اخرشم یه لگد بهم زدی پرتم کردی از زندگیت بیرون. الان به حد نهایت از دستت عصبانیم ساعت ۱۰ دقیقه به ۶ صبح اما از بس عصبانیم خوابم هم نمیبره. دلم میخواد اینقدر بزنمت که بمیری بعد هم خودم رو از یه جایی پرت کنم پائین.

دیوانه شدم ،بودم ،بدتر شدم

ممول

گوه به این زندگی