تنها

نه صدایه پا مییاد نه زنگ در نه تلفن

صبر من تموم شده دیر نشده کاری بکن

دل این کلون در میزنه اما بیصدا

دلهره یه عالمه نفس یه اه بی هوا

دم به دم یه حرفی باز مییاد می شینه تو گلوم

همه جمع میشه واسه وقتی نشستی روبروم

نمی شه رو تو حساب کرد مثل افتاب زمستون

میری بی خبر نگفته میشی باز دوباره مهمون

نمیشه حتی کمت کرد از تو جمع دلخوشیها

تو نباشی دیگه از ما چی میمونه جز یه تنها؟

نه هوایه جاده ها نه کوچه و خیابونا

نه غم پیاده رو نه گریه هایه ناودونا

نه سکوت سرد پارک نه سقف دلگیر خونه

تو که نیستی به دلم حتی غمم نمی مونه

باشه هرچی تو میخوایی هرجوری که تو راحتی

تو پریه قصه ها نمیشی یار پاپتی

نمی شه رو تو حساب کرد مثل افتاب زمستون

میری بی خبر نگفته میشی باز دوباره مهمون

نمیشه حتی کمت کرد از تو جمع دلخوشیها

تو نباشی دیگه از ما چی میمونه جز یه تنها؟

خدا ناصر عبدالهی رو بیامرزه همیشه چیزایی رو که داریم وقتی از دست میدیم قدرش رو میدونیم. صدایه ناصر الان از هروقت دیگه واسم دلنشینتره.روحش شاد باشه.

حالم نه خوبه نه بد گیجم بازم. شاید هم خسته. مامان اینا رفتن و من تنهایه تنهام امسال هم مثل پارسال عید تنهام. از الان دارم غصه میخورم که اصفهان تنهایی چی کار کنم چقدر به بچه ها باز عادت کردم سخت خواهد بود اما این راهیه که خودم انتخابش کردم.

ممول