من حسودم و خودخواه و دوست دارم که مال من باشد حتی اگر... دوست داشتن چیزی که او دوست میدارد فنایه من است بگذار راحت بگویم نمیتوانم و حس هایم عیجیب این چند روزه باعث عذابم میشوند و فکر میکنم به او که دیگر به من فکر نمیکند به سخره نمی گیرم مریم را و میدانم دوست نداشتن عزیزترین من کاری بس دشوار است عزیزترین من هیچگاه نفهمید گریه هایه مداوم شبانه من را و نفهمید عزیزترین شدن برای او مسئولیت هم دارد و فقط به من مربوط نیست وقتی امد که پر از تنهایی بودم وقتی رفت که دیگر منی وجود نداشت که پر باشد یا خالی کودکانه است و خودخواهانه میدانم ولی ارزو میکنم که ان روز نباشم که خوشبختیش را با کسه دیگری تقسیم کند که سهم من از روزگارش فقط نگرانی بود و غصه اینده اش نمیگویم خوشبخت نباشد میگویم من مرده باشم. ممول |