من حسودم و خودخواه و دوست دارم که مال من باشد حتی اگر...
دوست داشتن چیزی که او دوست میدارد فنایه من است
بگذار راحت بگویم نمیتوانم
و حس هایم عیجیب این چند روزه باعث عذابم میشوند
و فکر میکنم به او که دیگر به من فکر نمیکند
به سخره نمی گیرم مریم را
و میدانم دوست نداشتن عزیزترین من کاری بس دشوار است
عزیزترین من هیچگاه نفهمید گریه هایه مداوم شبانه من را
و نفهمید عزیزترین شدن برای او مسئولیت هم دارد
و فقط به من مربوط نیست
وقتی امد که پر از تنهایی بودم
وقتی رفت که دیگر منی وجود نداشت
که پر باشد یا خالی
کودکانه است و خودخواهانه میدانم
ولی ارزو میکنم
که ان روز نباشم
که خوشبختیش را با کسه دیگری تقسیم کند
که سهم من از روزگارش فقط نگرانی بود و غصه اینده اش
نمیگویم خوشبخت نباشد
میگویم
من مرده باشم.
ممول