ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

سلام

یه روزی فکر میکردم عزیزترینم مییاد تو خونه ای که من چشم به راهشم. یه روزی فکر میکردم عزیزترین واسه بچه ای که داریم ذوق میکنه و چیز میز میخره. یه روزی فکر میکردم من منتظرش میمونم تا خسته از سر کار برگرده دم در ببوسمش کیفش رو بگیرم و بگم گلم خسته نباشی روز خوبی داشتی؟فکر میکردم وقتایی که بارونی باشه سر دوست داشتنیش رو پام میذارم و میگم حرفی بزن گلم من کم تحملم.

اما حالا چی؟ من کجام اون کجاست؟ من چی شدم؟ چی ازم بافی مونده جز ی جسم که فقط حرکت میکنه و زنده هم نیست حتی خدایا به بزرگی این شبایه عزیز به من برشگردون دارم داغون میشم جدی میگم کم اوردم.

ممول

پ.ن:

الهی فربون اون چشمایه ابیت برم دلم شده واست یه ذره همه زندگیه من. کاش من بمیرم اما ازت دور نباشم. کاش من بمیرم اما تو عزیزترین کسه دیگه نباشی. مریم الهی کاخ ارزوهات رو سر خودت تنها خراب بشه.

لطفآ واسه دعاهایه بالا به الهی امین بگید وقتی میخونید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد