ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

سلام

بخونید برای من نوشته شده یا بهتر بگم برای من اپ شده.

ممول

پ.ن:

فقط همین رو بگم درگیر کارهای خونه گرفتن و این حرفها هستم و شدیدآ محتاج دعا. خواهش میکنم واسم دعا کنید بعدآ همه چیز رو کامل توضیح میدم گرچه شرح مصیبت دیگه گفتن نداره اما خوب.

 این و مریم نوشته واقعآ میتونید تصور کنید دلی اینقدر شیشه ای تو این دنیا هست که غباری روش نمیشینه؟

 رو در و دیوار این شهر ... همش از تو یادگاره ... توی این کوچه تاریک ... من و تنها نمی گذاره ... یاد حرفهای قشنگت ... که تو قلبم لونه می کرد ... یاد دلتنگی چشمات ... که من رو بهونه میکرد ... می زنه آتش به جونم ... پس کجایی مهربونم ... آخه من ترانه هام و ... واسه کی پس بخونم ... دل من هوات و کرده ... آخ کجایی نازنینم ... کاش که بودی و می دیدی ... بی تو من تنها ترینم ... توی این بازی که ساختی ... من همه هستیم و باختم ... زیر پات گذاشتی آخر ... عشقی که من از تو ساختم ... اگر تو دوستم نداشتی ... از دلم خبر نداشتی ... دلت از سنگ شده انگار ... که من و تنها گذاشتی ... می شینم منتظر اینجا ... تا تو برگردی دوباره ... تا بشینی پای حرفهام ... بریم تا ماه و ستاره ... می دونم می آیی یک روزی ... یک روزی که خیلی دیره ... یک روزی دل شکستم ... سر این کوچه می میره ...

 از طرف یک دوست ...

می دونم دلت گرفته ... من برات سنگ صبورم ... چی شده تنها نشستی ... مثل تو از همه دورم ... واسه من زندگی سرده ... نکنه تو هم غریبی ... کاش می شد اشکات و پاک کرد ... بمیرم تو هم بریدی ... چه تبسم قشنگی ... وقتی به غمها بخندی ... آخه ارزشی نداره ... دل به این دنیا ببندی ... نازنین دنیا همینه ... اون که خوب بود ، بدترینه ... نکنه تنهات گذاشته ... آخر عشق ها همینه ... آخر عشق ها همینه ...

نظرات 6 + ارسال نظر
توحید پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:59 ب.ظ http://niid.blogsky.com

سلام.
رفتم بخونم...

مریم پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:26 ب.ظ http://maryam4000.persianblog.com

ممول عزیزم ... من اگر افتخاری دارم یا به قول خودت گل هستم ؟؟؟؟؟؟؟؟ فقط دلیلش این که واقعا دوست هام و دوست دارم ... واقعا ... هیچ وقت برای دشمن هم آرزوی بد نمی کنم ... فقط همین ... این شما هستی که من را شرمنده می کنی ... فقط همین ... اسمم شاید گل باشه ولی خودم ... نمی دونم ... این تو هستی که همیشه خیلی زیاد به اطرافیانت لطف داری ... کاش که همه بدوونند که در قلب عزیزانشان چه می گذرد ... کاش ...

به این میگن روحیه دادن حال میکنید چه دوستایه گلی دارم به خدا این مدت دارن تحملم میکنن خودم خوب میدونم.
مریمی مرسی

همون جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:51 ب.ظ http://arzoo20062010.persianblog.com

سلام ممول عزیز
نه بابا بیاین، بیرون هم هوا تازه است من هم تجربه شما رو تجربه کردم
موقعی هست که آدمی اتفاقاتی که تا اون موقع زشتیشون رو درک نمی کرد با تلنگری پروپروپروپردرد درک میکنه ولی از همون جا چیزی تازه در آدمی آغاز میشه :شدن در همان حدود مطلق بودن !
تا دوهفته یا سه هفته مسئله ای نیست اما بعد از اون یه خورده یه خورده همت می خواد و بس !باور کن بیرون هنوز هم هوا تازه است !برای تنفسی تازه اما این تازگی بی احترامی به گذشته نیست گذشته هارو به معنا بردن است به معنا آبستن کردن !
همیشه شاد باشید من به اقتضای رشته ام چیزی نمی گم اما تجربه ای مشترک را لمس می کنم !
همیشه شاد وهمیشه سرزنده وهمیشه پرزلبخند باشید
ـمزدک

ستاره شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:55 ق.ظ http://setareh-banoo.blogfa.com

سلام ممول جون
من اپیدم عزیزم بهم سر بزن
بابای گلم

توحید شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:15 ق.ظ http://niid.blogsky.com

بااجازه شمارو لینک کردم...
خوشحال میشم شما هم این کارو بکنید

ستاره دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:27 ق.ظ http://setareh-banoo.blogfa.com

سلام ممول جون
من اپیدم وقت کردی یه سر بزن عزیزم
بابای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد