ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

سلام

به یه اغوش گرم و مهربون احتیاج دارم تا غمم رو فراموش کنم

به دو تا دست بزرگ و نیرومند احتیاج دارم واسه اینکه با گرماشون بهم بفهمونن که دنیا به این بدی که من میبینم نیست.

به یه قلب جوون و با طراوت احتیاج دارم تا بهم جوونی از دست رفتم رو برگردونه.

 به یه ادم احتیاج دارم که دوستم داشته باشه خودم رو نخواهد عوضم کنه تبدیلم کنه به اون چیزی که خودش دوست داره و میخواهد.

من به یه زندگیه عادی احتیاج دارم.

و همه اینها رو با عزیزترینم داشتم داشتم به خدا داشتم.

من قدر ندونستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ناشکری کردم؟ چه ....وهی خوردم که این بلا سرم اومد؟

بهش میگم حقم نیست من تو دوستیمون چیزی کم نگذاشتم اخه گناه من چیه؟

میگه اینقدر حق حق نکن مظلوم نمایی هم نکن منم نگفتم کم گذاشتی گناه تو هم این بود که من عاشقت نبودم.

استدلال رو حال میکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بعد میگید چرا عاشقشی انچنان هر موضوعی رو که به نفعش نباشه رو میپیچونه ۱۸۰ درجه که تو حتی خم هم به ابروت نمییاد.

فقط دعا میکنم یه روز پشیمون برگردی

که اگه برگردی گلستونی بسازم واست که دیگه دلت مخواهد ازش پات رو بیرون بگذاری.

ممول

پ.ن:

من هنوز تهرانم وقتی فکر میکنم با تو فقط یکی دو تا خیابون فاصله دارم و تو همون هوایی که تو نفس میکشی نفس میکشم همین ارومم میکنه یا بهتر بگم این اروم نگهم داشته همین. وای میترسم از اون زمانی که برگردم خونه وای خدایا به فریاد برس.

نظرات 6 + ارسال نظر
تورج چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:10 ق.ظ

نمیدونم چرا
ولی تو هر چی تو دلته مینویسی
و باید بگم واقعا عالیه

ققنوس چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:40 ق.ظ

مسئله ناشکری و قدر ندونستن نیست عزیز!
مسئله زندگیه...
هیچ دلم نمی خواست جای تو باشم(منظورم این نیست که نیستم!)... منظورم با تفکر توست... من تو وضعیت مشترک... یه جور دیگه با مسائم برخورد میکنم... که اونم از تفاوت دید من وتو به دنیاست!...
کمتر عذاب میکشی اگر...
اگر... با عمق وجودت حس کنی که این نیز بگذرد...
چون دنیا چه ما بخوایم چه نخوایم می گذره...
بدون یه لحظه درنگ...
واسه من اونقدر ارزش نداره که خودمو بار دیگه نابود کنم...
زندگی رو میگم...
هر وقت تو هم این قدرتو داشتی که... بگی let it slip away... اونوقته که می تونی از زندگیت لذت ببری... اونوقته که دیگه در برابر مشکلات سر راهت شکننده نیستی...
شاید کامنتم زیادی نصیحت گونه شد!...شرمنده... خودمم نمی دونم چرا این ساعت باید اینا رو برای تو بنویسم!...
شاید بعدا بیام و اگه خودت مایل باشی چند تا کتاب( یار پر سود و بی زیان!) بهت معرفی کنم که بخونی... ضرر نداره!...من الان آرزو میکنم که کاش یکی چند سال پیش اینا رو بهم می گفت!
قربانت رفیق

ساتین چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:49 ق.ظ

ممول جون ما همه مون احتیاج به عشق داریم.
تو تنها نیستی. عاشق باش عشقتو محترم بدار اما آویزون کسی نشو. شاید واقعا عاشقت نیست حقیقتو قبول کن.

ستاره پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:34 ق.ظ http://setareh-banoo.blogsky.com

سلام عزیزم
ناراحت نباش این دیگه شده رسم روزگار کاریشم نمیشه کرد فقط به خدا توکل کن خودش کمکت میکنه
من اپم تونستی بیا پیشم
شاد باشی عزیزم

sally جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:58 ق.ظ

salam....
doa mikonam ke behtar beshi ...vali agar geryat migire gerye kon...aslan khodeto negah nadar...chonke intor ke man mibinam vaghean asheghi....vali be tarafet ham hagh bede ke ejaze dashte bashe toro doost dashte bashe....agar ba hava va havas rafte bedoon ke pashimoon mishe..vali agar ba dalile manteghi rafte bedoon ke pashimoon mishe...vali az man ye nasihat...agar vaghean doostesh dari bayad saay koni ke razi be shadish bashi....bezar har ja ke khoshe bashe..hatta agar oonja kenare to nabashe.....
bebakhshid agar harfam ye zarre momkene sangdelane be nazar biad vali khaheshan behesh fekr kon...
movazebe khodet bash....
RASTI...man weblog nadaram va faghat weblog mikhoonam va az webloget khosham oomad...ehsas kardam ke bayad bahat harf bezanam...hamin....
take care....

یه دختری جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:30 ق.ظ http://anchehastam.blogfa.com

سلام
به هوای همون ممول خودمون اومدم این جا...ولی اون که اینقدر غمگین نبود؟
میان عاشق و معشوق تمام توهمات جهان جاریست!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد