ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

سلام

من بیچاره ترین ممول دنیا هستم از تهران سلام میگم شهری که تمام ارزوهام رو کشت شهری که عزیزم رو ازم گرفت . دیشب فهمیدم که واقعآ با کسیه و من هم میشناسمش همون روز اولی که رسیدم بعد از ۱۵ ساعت تو اتوبوس نشستن خشک شدن تو این راه پر از برف و بوران دیدمش وای دنیا مال من بود تا وقتی بهم نگفته بود دیگه بهم نگو دوستت دارم دیگه بهم نگو دلم واست تنگ شده دیگــــــــــــــــــــــه بهم نگو داغونم خیلی خیلی زیاد به حد دریای خزر گریه کردم و التماس اما این دفعه فرق میکنه پای من تنها وسط نیست یکی دیگه هم هست که اسمش مریمه مریم خانم عزیز عزیزترین من شده حال دیگه میگه ممول اگه ناخنش بشکنه من میمیرم اما نمیگه من روزی هزار بار به خاطرش دارم میمیرم و زنده میشم. این دنیا چرا اینتطوریه یکی به من بگه این حق من بعد از ۲ سال بیچارگی کشیدن بعد از ۲ سال زندگی کردن با هر یاد و خاطره ای یکی بهش بگه اخه مومن خدا من چطوری برگردم تو اون خونه که تمام جاهاش بویه تو رو میده یکی بهش بگه خدا خیرت بده چطوری بخوابم رو اون تخت چطوری زیر پیراهنت رو ببینم یکی بهش بگه . یکی بره به خدا بگه این همه بیچارگی کم نبود که این هم بهش اضافه شده من ازش چی خواستم همین یه قلم رو اینجوری باید بشه اخه؟ تو این دنیا که من ازش هیچ سهمی ندارم همین یه قلم رو هم نمیتونست بهم ببینه؟ نگید خیرته که دیگه هیچی از خیر و شر سرم نمیشه ارمش میخواهم من عزیزترینم رو میخوام با همه بدهاش بابا یکی به داد من برسه چرا هیچکس نیست اخه؟

ممول بیچاره ترین کوچولویه دنیا ناامیدترین نگرانترین عصبی ترین و همه احساسهای بدی که خودتون سراغ دارید

نظرات 5 + ارسال نظر
علی چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:15 ب.ظ http://takotanhazirebaroon.blogsky.com

سلام...
درکت میکنم...
منم ۲ سال گذشته از وقتی که همه بهم میگفتن یه خیری تو از دست دادن عشقت بوده و من از همشون متنفر بودم...
من بهت نمیگم یه خیری توش بوده...
چون خودت یه روز به روشنی درک میکنی...
بهش فکر نکن فقط صبر کن و ناشکری نکن...
خدا همیشه با ماست
پس خوش باش و سلامت...

ساتین چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:13 ب.ظ

ممول. ُ امروز همه ی آرشیوتو خوندم و فکر کنم اولین باره میام وبلاگت.
تا خدا رو داری تنها نیستی. به خودت بیا.به خودت رحم کن.از خدا کمک بخواه نه اینکه برای خدا یا طبیعت یا دنیا یا هر چی قبولش داری تکلیف معین کنی.خودتو بسپر به دست زندگی عین جریان آب.دنیا همیشه یه جور نمی مونه . تو آفریده ی همون خدائی که عزیزترینت رو به وجود آورده.پس بهش اعتماد داشته باش.

مرسی فقط میتونم همین رو بگم

شبگرد دلشکسته پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:10 ق.ظ

تمام آرشیوتونو خوندم. از این نظر برام جالب بود که خیلی شبیه سرگذشت خودمه. اگه شما یکی دو ساله عاشقین من دوازده سیزده سال عاشق یه بنده خدایی بودم و تک تک زجرایی رو که شما کشیدین منم کشیدم. حتی در مواردی خیلی بدتر . آخرش به این نتیجه رسیدم که (عشق یه چیزی مث کشک و دوغه) . هر جوری بود فراموشش کردم و رفتم دنبال زندگی خودم. با شخص دیگه ای ازدواج کردم و الان واقعا خوشبختم. باور نمی کنی وقتی همسرم رو با اون مقایسه می کنم مفهمم خدا خیلی دوسم داشته است. معنی خیریت اینه. ایشالله خدا به تو هم کمک کنه که به زندگی برگردی.

نمیدونم دختری یا پسر اما احساس میکنم پسری . زندگیه من از بین رفت الان اصلآ حتی نمیتونم تصور کنم که چه بلایی سرم اومده هنوز فکر میکنم که این فقط یه شوخیه. اما مرسی میدونی همدردی خیلی خوبه مخصوصآ وقتی ادم کسی رو نداشته باشه.

sally پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:13 ق.ظ

salam.....
omidvaram ke alan ke ino mikhooni behtar shode bashi
tanha charat zamane
va separe zaman
bezar ye moddat begzare
az alan baraye ayande ghezavat nakon.
khoda bozorge...
nemidooni ke che chizi vaghean barat pish miad..
sally

sally پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:27 ق.ظ

yadam raft begam ke har cheghadar delet mikhad gerye kon, aslan ham negaran nabash....halet kolli behtar mishe....har cheghadar ham mikhai bad o birah begoo be hame oonam komak mikone vali dar koll fagaht ja nazan
" Don't Give UP"

سالی جان مرسی واسم وب سایت نگذاشته بودی که تشکر کنم اونجا ولی به هر حال مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد