ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

سلام

نمیدونم چرا اینقدر از شکستن دل من خوشحال میشی نمی ترسی از خدا؟ نه میدونم نمیترسی خدا رو داری بنده خدا رو هم داری از چیزی هم باکت نیست(اخی یاد نازنین بخیر تکه کلام اون بود این جمله) من کی باشم که از ناراحتیه من بخواهی ناراحت بشی؟ هـــــــا من کیم؟ یه احمق به تمام معنی یه دیوونه ای که هرچی میگی میگه چشم نه نه و بابا و خواهر و فامیل و دوست و اشنا رو گذاشته به خاطر تو کنار که بیای بشینی جلو دوستاش بگی من دیگه کاری به کارش ندارم هرجا دوست داره بیاد هرکار دوست داره بکنه مهم نیست؟ اخه تا کجا؟ از دست رفتم چرا هیچکس به دادم نمیرسه؟ امدی نشستی گفتی.....ده ای به فلانی نظر داشتی به هم نگاه میکردید چند بار مچتون رو گرفتم یا بگو اره اینجوری بوده یا برو دیگه نبینمت احمق اشغال از ترس از دست دادنت چه اراجیفی که بهم نبافتم واسه اینکه بمونی. گفتی بنویس امضاء کن کردم خاک تو سرم بکنن. حالا میفهمم اگه همون موقع رفته بودی بهتر بود تا با این همه اطمینان در مورد .... بودن من بمونی. الهی خدا دچارت کنه به من که ندونی چی کار کنی. الهی هر نفسی که میکشی یه عذاب وجدان واست بیاد و بره که چه کاریه دارم با این دختر میکنم.

تو رو خدا میبینید از بس دیشب بهم فشار امده صبح او صبحی روز اول هفته اومدم اینجا نشستم دارم فحش نثار خودم و اونو هفت پشت دوتامون می کنم که البته هفت پشت مادریش چون سید تشریف دارن.

وای تو رو خدا دعا کنید واسم پیر شدم و این بچه بزرگ نشد.

ممول

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد