ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

ممول،تنهاترین کوچولویه دنیا

یه وبلاگ کاملآ شخصی در مورد روزهای یه دختر معمولی

مجبورم بخندم مجبورم حرف نزنم مجبورم انبار کنم تو این دل صاحب مرده دارم میترکم دارم از هم میپاشم چقدر خستم چقدر احساس بی کسی میکنم چقدر بده که کسی دوروبرت باشه اما حس کنی هیچکس رو نداری.  

حرف نمیزنم چون تا یه چیزی میگم همه حمله میکنن که خدت کردی یالا عوضش کن یالا ال کن یالا بل کن نمیتونم چرا نمیفهمن همه مثل هم نیستن من نمیتونم تغییر ایجاد کنم خودش باید ایجاد بشه و من باید ۲ سال واسه عادت کردن بهش دست و پا بزنم. خستم اونقدر زیاد که فکر میکنم یکی داره با چنگک رگهام رو از تو تنم میکشه بیرون حس میکنم انگشتهام بی حس شده حس میکنم بار همه عالم رو دوشمه.   

و اما تو دوست نرم و نیلیه بی وفایه من

چقدر دلم تنگ شده واسه چرت و پرت گفتن هامون واسه شب تا صبح بیدار موندنهامون واسه تنهاییهامون واسه دلم برات تنگ شده کجایی بغلم کنی هامون یادته سگ میشدم اما تو همون لحظه ها هم دوستت داشتم شدید. حالا یکی دیگه هست که وقت تنهاییهات رو پر کنه باشه عیبی نداره این رسم دنیاست دختر جون سعی میکنم بهش عادت کنم.

دور ه منو خط بکشی می خوایی خط در کیو پاک کنی ها؟

چرا بهار هر سال وحشیتر از سال قبل میشه؟ چرا بهار هرسال بدتر از سال قبله؟ چرا این همه بلا سر من مییاد؟ 

از بس هی نوشتم هیچ خبری نیست خدا گذاشت تو کاسم

ها ها ها هیچ خبر قابل عرضی و طولی و مساحتی نیست

خواب دیدم حامله هستم ترسیدم نمی دونستم بهت بگم یا نه دلم یه طوری بود حالم بد بود از خواب پریدم و تا میتونستم بالا اوردم. 

اگه حامله بشم چی کار میکنی؟

کی گفته من می خوام چیز بنویسم؟ ها نه میخوام بدونم کی گفته؟ عبجزززززززززززززززززززززززز

سلام 

باز دوباره برگشتم اینجا با این تفاوت که دیگه هیچکس نیست اینجا رو بخونه و تا دلم بخواد می تونم لنگ و لقت بندازم اشتباه املایی داشته باشم و ککم هم نگزه. 

یه مدت تو فیس بوک مینوشتم داشت دردسر میشد پاک کردم همه چیز رو و پناه اوردم اینجا. 

ورود دوباره مبارک

می بینم صورتم و تو اینه 

با لبی خسته می پرسم از خودم 

این غریبه کیه از من چی میخواد؟ 

اون به من یا من به اون خیره شدم؟ 

باورم نمی شه هرچی می بینم 

چشامو یه لحظه رو هم میزارم 

به خودم می گم که این صورتکه 

 می تونم از صورتم برش دارم 

می کشم دستم و روی صورتم 

هرچی باید بدونم دستم می گه 

من و توی اینه نشون می ده 

می گه این تویی نه هیچکس ه دیگه 

جایه پاهای تموم غصه ها 

رنگ غربت تو تموم لحظه ها 

مونده روی صورتت تا بدونی 

حالا امروز چی ازت مونده به جا 

اینه می گه تو همونی که یه روز 

می خواستی خورشید و با دست بگیری 

ولی امروز شهر شب خونت شده 

داری بی صدا تو قلبت می میری 

می شکنم اینه رو تا دوباره 

نخواد از گذشته ها حرف بزنه 

اینه میشکنه هزار تیکه می شه 

اما باز تو هر تیکش عکس منه 

عکسا با دهن کجی بهم میگن 

چشم امید و ببر از اسمون 

روزا با همدیگه فرقی ندارن 

بوی کهنگی میدن تمومشون 

:(( 

 

عزیزانه نازنینم من ادرسم رو عوض کردم  بییان اون ور اه.

ممول رفته یه خونه دیگه بییان اونجا پذیرایی هم میکنه اینقده دختره ماهیه که خدا میدونه.

ممول

سلام

اسباب کشی کردم به

 

 

 

 

 

یه خونه ممول دیگه بییان اونجا باشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه؟

 

 

 

 

ماچ

ممول